قلبت را ربوده ام
ازآن مجری که میدانی.
و در میان دو دیده
نشانده ام آن را.
تا رشک ماهتاب باشد
دو دیده من.
و در کوچه میدوم به شوق
برای رسیدن به لحظه ای
کان در دانه ها چشم تو
روشن کند دلم.
آه... من
زنده می شوم
دمادم
به شوق تو.
ای همنفس
بخوان مرا.
تا با یکدگر
من و تو ما شویم و بس.
من و تو
عشق را با هم
مزمزه خواهیم کرد
در سکوت صبح.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: عاشقانه های نو


















































